هری پاتر و انتقام نهایی - فصل 27
هری پاتر و انتقام نهایی - فصل 27
صبح روز بعد هری با روحیه بهتری بیدار شد. صدای فاوکس و هدویگ که دیشب توسط خانم ویزلی به آن اتاق انتقال دادا شده بود ، در اتاق می پیچید. هری بلند شد و به سمت آنها لبخندی زد و گفت:هی چه خبرتونه؟
هدویگ هویی از شادی کشید و فاوکس کاملا ساکت شد. هری پایین رفت و وقتی نگاه عجیب خانم ویزلی را دید باز هم خندید. رون و هرمیون هم همراه با جینی دیشب به گریمولد آمده بودند. رون پرسید:
سلام هری....اهه... تو چت شده؟ شنیدیم دیشب خیلی ناراحت بودی اما حالا...
هری در حالی که هنوز لبخندی روی لبش بود گفت:
خب من دوست دارم همونطور که دامبلدور میخواد باشم. خودش اینو خواسته. یه نامه برام گذاشته بود....