هری پاتر و انتقام نهایی - فصل 36-2 پایانی
هری پاتر و انتقام نهایی - فصل 36-2 پایانی
دامبلدور در حالی که ریش بلند و سفیدش را با دستش مرتب می کرد و احمقانه لبخند می زد گفت:
اومدم که تمومش کنم. همه چیز رو. خوشحال باش هری پاتر. تنها کسی که جهان بهش توجه داره.
افکاری در ذهن هری در جریان بود. گرچه دیدن دوباره دامبلدور قدرت تفکر او را برای چند ثانیه فلج کرده بود اما این فکرها باعث می شدند که هری در ذهنش دچار مشکل شود:
_:نه نه این امکان نداره. اینطوری نمیشه.
_:آروم باش پسر. به خودت مسلط باش. اون این کارو کرده. در غیر این صورت چه اتفاقی افتاده.
_:نمی دونم. هرچیزی امکان داره به غیر از این.
_:کاملا برعکس درست فکر کن. منطقی باش. اون به همه کلک زده. نمی بینی چی میگه؟
_:اما...
_:اینجوری درسته. اون در راس قرار داره. رئیس ولدمورت. همه نقشه ها زیر سر اون بوده. پدر و مادرت رو کشته. سیریوس ، هاگرید ، خیلی های دیگه. الان میخواد تو رو بکشه و بعد از تو هم بقیه رو می کشه. وگرنه چطور زنده است.